عناوین سایت

خدمات

پیوندها

به اروست بیایید

چرا تایلند؟ چرا سواحل خلیج فارس؟ باداب سورت اروست، نگین شمال ایران همین جاست! لذت تماشای مناطق بکر و اعجاب انگیز را در باداب سورت اروست، سرزمین چشمه های طلایی تجربه کنید

مقالات گردشگری

مازندران در دنیای اساطیر

مازندران از جمله سرزمين هايي است که هم در دنياي اساطير و هم در دنياي واقعي حضوري پر رنگ دارد. در منابع کهن پهلوي بارها به ديوان مازندران اشاره شده است. بنا به گزارش هاي کهن پيش از اسلام، مازندران هيچگاه منطقه قوم آريايي شمرده نمي شده است. در شاهنامه نيز از مازندرانيان را از جمله دشمنان کيش شمرده است. بنا بر شاهنامه فردوسي از شاهان ايراني تنها کاووس قصد گشادن مازندران را کرد که به دست ديو سفيد که خطرناک ترين ديوان بود گرفتار شد و رستم پس از گذشتن از هفت خوان، ديو سپيد را بکشت و شاه را نجات داد. درباره هويت مازندران انگاره هاي متفاوتي وجود دارد همچون: جنوب درياي خزر، شامات، يمن، هندوستان، مصر و مغرب و سواحل آفريقاي جنوب شرقي هر کدام جداگانه قلمرو شاهنامه دانسته شده است. 
در مورد وجه تسميه مازندران نيز نظرات به همين اندازه متشدد و متفاوت است به نحوي که نمي توان در اين مورد هيچگونه اظهار نظر قطعي کرد. فردوسي در شاهنامه مازندران را با تبرستان يکي دانسته و از توصيفاتش اين مطلب کاملا هويداست:



که مازندران شـــــــــــــهر ما ياد باد                                       
                                                  هميـــــــشه بر و بومش آباد باد

که در بوستانش هميشه گل است                                       
                                                   به کوه اندرون لاله و سنبل است...

جليل ضياءپور در شاهنامه شناسي معتقد است در داستان کيکاووس و مازندران دو چيز مشخص است: اول خارج بودن آن از ايران و ديگري دشمني ديرين ايران و مازندران و اظهار نظر کرده که بنابر اين نبايد مازندران همين تبرستان باشد که صادق کيا هم در کتاب شاهنامه و مازندران سعي در اثبات چنين ادعايي دارد. در پاسخ بايد گفت بديهي است مازندران در ميان دژ سبز و ستبر البرز محصور بوده و همواره از تعرض مهاجمين مصون بوده و بوميان مازندران در برابر نظام هاي مهاجر آريايي به دفاع پرداخته اند و حتي سال ها پس از ورود اسلام نيز کسي نتوانست آنها را منقاد کند.
تجلي ديگر مازندران در شاهنامه آنجاست که فريدون، منوچهر را به جنگ سلم و تور مي فرستد و بيشه هاي پر آب و گل مازندران توصيف مي شود؛ هم در اين بخش و هم در بخش تاريخي به آمل، ساري و گرگان به عنوان شهرهاي بزرگ مازندران اشاره شده است.
واژه ديو در ميان اقوام آريايي معني خدا مي دهد. ديوان مازندران بومياني بودند که به دين زرتشتي اعتقاد نداشتند و اعتقاد ديرينه شان به ديو يسنا بود و اين سبب جنگ هاي ديرپا ميان ايرانيان زرتشتي و آنان شده بود. در شاهنامه تهمورث ديو بند در قبال آموختن سواد و نوشتن ديوان را آزاد مي کند. پس دانش، تمدن، هنر و فرهنگ آنان بيشتر از آدميان بوده چنانکه به تهمورث خط را مي آموزند و به فرمان جمشيد خانه مي سازند. ديوان شهر نشين مازندران آدمياني زورمند و دلير و جنگجو بوده اند. در اسامي جاي ها و نام خانواده ها و افراد بومي مازندران هم کلمه ديو بسيار کاربرد دارد. مانند ديوکلا، ديوا، ديو دشت و... ذبيح الله صفا با تاکيد بر مطابقت مازندران کنوني و اساطيري به جاي هاي متعددي که مردم محلي براي ديو سپيد در مازندران نشان مي دهند اشاره مي کند.
جالب اينکه کوهي به نام اسپروز در آلاشت سواد کوه موجود است و تختگاه ها و گورهاي باستاني درآن قابل مشاهده مي باشد. با توجه به جميع اين موارد شکي نيست که مازندران اساطيري همان مازندران امروزي است.